این آلام را بغض هم جواب کرده است...

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگ های تو به توی آن
جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد حرف نیست
درد نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
( مرحوم قیصر )

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

باز هم پژواک گام کیست این ؟

برعلم ها موج نام کیست این ؟

عقل‌ها مست جنون کیستند ؟

عشق ها گریان خون کیستند ؟

بر علم‌ها پاره‌های دل چراست ؟

موج نام یا «ابو فاضل» چراست ؟

کوچه ها از دسته ها یک دست شد

باد از بوی عَلَم ها مست شد

«اندک اندک جمع مستان می رسند

اندک اندک می پرستان می رسند»

کوچه‌ای از سینه هاتان واکنید

« نَک بتان با آبدستان می‌رسند»

دف زنان ، رقصان و واویلا کنان

نرم نرمک بند گیسو واکنان

جانشان خم های پر خون آمده

مویشان رگهای بیرون آمده

بی‌خبر از بندها ، پیوندها

دور اندازند ، گیسو بندها

بی‌خبر از عقل‌های خانگی

عشق می‌ورزند با دیوانگی

تکیه در بوی شهادت ، بوی خون

موج گیسو ، موج رگ ، موج جنون

یک طرف بوی علم ها می وزد

یک طرف طوفان غم‌ها می‌وزد

بازهم پژواک گام کیست این ؟

برعلم‌ها موج نام کیست این ؟

 

                                             «عبد الجبار کاکایی»

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۳:۵۳
اسماعیل