گزارش یک جشن
" اگر شعار مرگ بر غرب سر می دهیم و آنگاه که از منصب اجتماعی مان فارغ می شویم همچون دیگران تفریح و استراحت و زندگی می کنیم، اگر جز از یکسری ظواهر زننده و موارد محرمه از زندگی غربی ابایی نداریم، اگر از شیوه زندگی خود معذب نیستیم، بی خود با غرب در ستیزیم!"
این بدین معنا نیست که شعار دادن و نمایش مخالفت به صورت ظاهری، کاری عبث و بیهوده است، بلکه یکی از اولین قدم هایی است که باید برداشت تا از سیطره قواعد زندگی غربی رهایی یافت ( زندگی غربی همان است که در بالا گفته شد!) اما "رطب خورده کی خود منع رطب کند!"ما هر روزمان آمیخته است با این سبک. جدایی ناپذیر شده. به هر طریق که بخواهیم دفعش کنیم، باز یا شرایط و جامعه ما را میکشاند به سویش، یا کلا قادر به دفع تمامش نیستیم. حداقل باید بشناسیمش. نسبتش را بفهمیم. اگر نمی توانیم سبک زندگی محمدی و علوی را فهم کنیم، لااقل از ضدشان که می توانیم فهمشان کنیم! ( البته این خیلی شخصیت دادن به زندگی غربی است که مقابل سبک زندگی محمدی و علوی قرارش دهیم، ولی در مواردی ممکن است!) آگاهی از اینکه غرب رواج و تکثیر خود را از این مدل زندگی برداشت می کند، به ما میفهماند که اگر یک جنبه از زندگی و مشی روزانه مان را با قواعد برداشت شده از سیره ی راهبران اسلام تطابق دهیم، هستند کسانی که از این سبک زندگی پیروی کنند، آنهایی که نه مسلمانند و نه در جغرافیای ما جا دارند. راهپیمایی ضد غرب نیز به دست انقلاب ما شناخته شد و امروز در هر نقطه دنیا که سیاست مداران تعیین کننده غربی سفر کنند، شاهد آن خواهیم بود. این بزرگ ترین قوت قلب است برای ما نسل "انقلاب و خمپاره" ندیده که بدانیم از کجا باید شروع کرد.
در آخر چند عکس از جشن انقلاب در آبادان:
ان شاءالله که با مرگ بر آمریکایمان حقیقی باشد