این آلام را بغض هم جواب کرده است...

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگ های تو به توی آن
جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد حرف نیست
درد نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
( مرحوم قیصر )

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

دوران دانشجویی است و یک فصل امتحان. وقتی می آید بِن کل فلج مان می کند! حالا ما که روزی 30  ساعت درس میخوندیم، ولی خب برای دل خوشی "فصل امتحانات" بازم می خونیم! این روزها همچنین سوژه برای مطلب زدن کم نیست، اما حوصله و فراق بال می خواهد و تحقیق. چند مطلب نصف و نیم آماده هم دارم، اما فعلا حس می کنم باید جا بیافتند!

القصه این پست را می نویسم برای اهل ظرافت! ایشانی که فرمودند ما تحریم های جدید (که تحریم چند فرد حقیقی و چند شرکت است) را ناقض توافق نامه ژنو نمی دانیم و این در ادامه ی تحریم های قبلی است! عجبا! یعنی شما همان حرف های سنای آمریکا را قبول دارید و عیناً تکرار می کنید!؟ یعنی ساز و کار تحریم ها را به رسمیت می شناسید که اینچنین اظهار می کنید!؟ یعنی اگر با همین شدت(!!) پیش بروید تا 6 ماه دیگر اعتماد سازی انجام شده و تحریم ها لغو می شود!؟ فکر نمی کنید که شما در خوش بینی دچار افراط هستید!؟



اصلا فرض کنید که مردم ما، یکهو از روی یکی از سیارات دور دست روی زمین ظاهر شده اند، آن وقت یکی آمده بهشان گفته: "ما به شما مشکوکیم! باید ابهامات ما را برطرف کنید!" حالا این ملت تازه ظاهر شده باید برود از کی بپرسد و تحقیق کند که این عمو قلدره چه سابقه ای دارد! و منظورش از این بهانه گیری ها چیست!؟ خب باید به تاریخ مراجعه کند. ما که اینطور فکر میکنیم! شاید شما آینده ای می بینید که فراتر از معادلات تاریخی است! و حقا که چنین است: العاقبة للمتقین...

پ.ن : همین یک حرف جناب ظریف در باب تحریم ها، می تونه بزرگترین دستاورد توافق ژنو برای غربی ها باشه!

پ.ن : نوشتن پست های سیاسی رو زیاد نمی پسندم ولی این مساله هم سیاسی است، هم فرهنگی، هم ارزشی، هم ایمانی، هم اقتصادی.... همونطوری که هیچ کس در حفاظت از مرزهای این کشور نباید کوچکترین تردیدی کنه،در حفاظت از دستاوردهای این ملت هم همینطور باید باشه، چه اینکه برای بدست آوردن شون شهیدها داده شده.

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۲ ، ۱۶:۴۱
اسماعیل

می گویند در "استعمار نو" ، دیگر بحث سلطه ی میدانی بر یک مملکت مطرح نیست. دیگر نیازی نیست حتی یک پادگان نظامی هم در کشور مستعمره وجود داشته باشد. در کشورهایی هم که استعمارگران پایگاه نظامی دارند، یا مانند بحرین هستند که استعمار نو آنجا هنوز در مرحله  ی گذار است یا مانند کشورهای اروپای شرقی که قدرت تولید فکر خود را در گنجه گذاشته اند و آرزو دارند که آمریکای دیگری شوند. حال اگر این کشور قدرتمند که بت آنهاست، درخواستی را داشته باشد، طبعاً سمعاً و طاعتاً !

کار "استعمار نو" با یک سفارت خانه هم راه می افتد. چون فقط نیاز به رفت و آمد و ایجاد پل های ارتباطی با سران کشور مستعمره و دعوت از آنها برای دیدن پیشرفت های موجود و ترغیب به اینکه شما نیز میتوانید مثل ما پیشرفته باشید، هست. و این تنها برای تسهیل تجارت و تبدیل کشور "نو مستعمره" به بازاری برای "استعمار گر" است.در این راستا، آن کشور ضعیف زیاد نباید تقلا کند و مصرف کننده ی خوبی برای کالاهای آنها باشد و دست به تولید و نوآوری آنچنانی نزند! در عوض آقایان استعمارگر لطف می کنند و شعبه هایی از کارخانجات شان را ( که عمدتا کالاهای خوراکی یا مصرفی تولید می کنند) به این کشورها منتقل می کنند و با ایجاد شغل، منّتی هم بر سر آنها می گذارند! همچنین خدمات گارانتی که جای بسی تشکر دارد!

(این احتمال هم وجود دارد که کشور مستعمره اینچنین توافقی را نپذیرد، آنگاه است که در یکی از مرزهای مشترک با یکی از همسایگانش، ناگهان گروهی مسلح و تندرو اعلام موجودیت میکنند! البته خدا داند که از کجا آمده اند! بگذریم... )

ارز رایج در این کشورهای ضعیف معمولاً همیشه کم ارزش تر از ارز کشور استعمارگر است، پس هزینه ها در آنجا به مراتب کمتر از آن کشور به اصطلاح پیشرفته ی غربی است و تولید در آنجا صرفه اقتصادی دارد. یعنی کارخانه ای در آنسوی دنیا که هزینه های تولید و صادرات را کاهش می دهد و در همان منطقه نیز، کشورهای مجاور را تغذیه می کند.

 

 

امروز اگر می بینیم که غرب با برنامه هسته ای ما سرناسازگاری دارد، از همین باب است. ما با علمی که در این زمینه داریم، بازار غربی ها را به هم می ریزیم. دیگر انحصار رادیو داروها در اختیار آنها نخواهد بود. دیگر آنها تعیین کننده نرخ در این بازار نیستند. ( به طور مشابه، در سایر زمینه ها نیز، آنها نمی خواهند که ما پیشرف کنیم و مثلا اگر سراغ انرژی هسته ای نمی رفتیم، می گفتند فعالیت های آزمایشگاهی شما، باعث ایجاد نگرانی در منطقه از بوجود آمدن یک تولید کننده ی بمب های شیمیایی شده است!) شاید باورش سخت باشد ولی نسبت مساله امنیت اسرائیل به مساله از دست ندادن بازار، مانند نسبت شعار است به دغدغه! به مانند آنجایی که پس از حوادث 11 سپتامبر، بوش پسر می گوید : "امروز سبک زندگی آمریکایی در خطر است." یعنی همان مصرف گرایی، که یک قرن است آمریکا را مبدل به پرمصرف ترین کشور جهان کرده است. کشوری که با داشتن حدود 5 درصد از جمعیت جهان، نزدیک به 25 درصد از منابع زمین را مصرف می کند. برای آنها چه چیزی می تواند نگران کننده تر از این باشد که دیگر نتوانند این حاشیه امن را داشته باشند!؟

این صحبت ها پیش درآمدی بود برای نقد تفاهم نامه ژنو. جایی که ما متعهد می شویم 5 امتیاز بدهیم و 1 امتیاز بگیریم، و آن هم در زمینه هایی که به اقتصاد طرف مقابل هم کمک می کند. یعنی استقبال خودروسازان اروپایی از توافق با ایران! دیگر اینکه در ازای پول های بلوکه شده، به ما کالا خواهند داد. آن هم جمعا کمتر از 10 میلیارد دلار. (دزدی را تصور کنید که به خانه شما می زند و پول و ثروت شما را به سرقت می برد، و زمانی که او را یافتید و ثروت تان را از او مطالبه کردید، او قبول نکند که یکجا به شما پول را برگرداند! و این خود بسی مضحک است، چه رسد به آنکه بخواهد در قبالش به شما جنسی بفروشد!)

و اگر با این روند قرار است که تحریم ها برداشته شود، خدای ناکرده باید شاهد تعطیلی نیروگاه های گازوئیلی هم باشیم! و باز هم این روند را برد- برد فرض کنیم!

در آخر باید پرسید، اگر ما به راه و هدفمان ایمان داریم، چرا باید حق بردن برای دشمن مان قائل باشیم!؟

 

 پ.ن. 1: باید در اثنای پیش درآمد این نوشته به این موضوع هم توجه داشت که "نو استعمار گران" بدون ابزرا رسانه، هیچ کاری از پیش نخواهند برد.

 

پ.ن. 2: این نقد به منزله ی آن نیست که تمام آنچه که در ژنو بر آن توافق شده است، صرفاً ظلمی آشکار به ملت و خیانت به دستاوردهای انقلاب اسلامی محسوب می شود. بلکه دستاوردهای قابل توجهی هم داشته است. اما انتظار اینکه در چرخه ی مصرف گرایی غربی قرار نگیریم، کم از انتظار برای به رسمیت شناختن حق غنی سازی کامل نیست.

 

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۰۲:۰۷
اسماعیل